پس از او امیرعباس هویدا، این کار را تمام کرد
سیّداحمد سجّادی در وبلاگ خود با نام «کانون فرهنگی - مذهبی شهاب هدایت» نوشته است: «تکذیب انتساب سیّداحمد سجّادی به فراترنالیسم یا حزب برادری (ردّ شایعه ای بی اساس که توسط بهائیت و شیخیه و هواداران ایشان شایع شده است)... در مقابل، بنده نیز برخی دوستان و همکاران را به نگارش مقالاتی در نقد بهائیت و صوفیّه ترغیب کردم؛ که اوج جریان تهدیدهای تلفنی افراد ناشناخته به بنده، در جریان پیشنهاد نگارش دو مقاله به دوستان و همکاران جوان خودم بود، که با دو عنوان در جلد 14 [دایره المعارف تشیّع] به چاپ رسید و خشم بهائیان و صوفیان را برانگیخت: یکی مقاله "کشف الحِیَل" مرحوم عبدالحسین آیتی (متخلّص به آواره) در افشای مفاسد ناگفته بهائیان، و دیگری مقاله "کوی صوفیان" (گزارش کتابی با همین عنوان از مرحوم سیّدتقی واحدی = صالحعلیشاه تائب، که از تصوّف و درویش گری توبه کرده بود، در افشای مفاسد ناگفته صوفیه.»
جهت بررسی این ادّعای سجّادی نگاهی می اندازیم به مدخل «کشف الحیل» که در جلد چهاردهم دایره المعارف تشیّع (ص 93) منتشر شده است. کشف الحیل (آشکارسازی نیرنگ ها) عنوان کتابی فارسی از عبدالحسین آیتی متخلّص به آواره در ردّ و نقد بهاییت و فرقه های وابسته به آن است.
1. نویسنده این مدخل «سیّداحمد حسینی» است. «سجّادی» خطاب به بنده، درباره ایشان نوشته است: «آقای "سیّداحمد حسینی" را که در ایام حیات خانم [فهیمه] محبّی به دایره المعارف [تشیّع] می آمد و همه او را می شناختند، و از دوستان خود من نیز هست (البته مقیم قم می باشند).»
2. نویسنده مدخل «کشف الحیل» در سطرهای آغازین مدخل نوشته است: «به طوری که از مکاتبات محرمانه آلبرت اینشتین با مرحوم آیت الله بروجردی در مجموعه اوراقی به آلمانی، مُسمّی بهDie Erklarung (دی اِرکلرونگ = بیانیه) برمی آید؛ امیرعباس هویدا (م1358ش) با صلاحدید مرحوم آیت الله بروجردی کتاب کشف الحیل را به صورت جزوه جزوه درآورد و به چند زبان زنده دنیا ترجمه نمود و در خارج و داخل ایران، آن جزوه ها را منتشر ساخت که اینشتین نیز برخی از آن جزوه ها را دیده و خوانده است و در نتیجه، فرقه بسیار خطرناک بهاییت از هم پاشیده شد و بنیاد آنان فرو ریخت. و این کتاب عامل بسیار موثّری در افشای فساد اخلاقی و اجتماعی بهاییت گردید (رجوع شود به سایت اینترنتی «اینشتین و اسلام» http://einstein2007. blogfa.com از اسکندر جهانگیری).»
سیّداحمد حسینی در ادامه مدخل نوشته است: «به جهت شیوع امر مشروطه خواهی و آزادی طلبی در ایران، فرقه بهاییت گسترش چشمگیری یافته بود، لذا آیتی مصلحت را بر آن دید که داخل جمع بهاییان شود و اسرار آنان را به چنگ آورد تا ضربه ای اساسی بر بنیاد شیخیه و رُکنیه و بابیه و اَزلیه و بهاییه (پنج فرقه استعماری آن دوره وارد سازد و از بیخ و بن، این شجره را خشکانده و ریشه کن سازد (که پس از او امیر عباس هویدا، این کار را تمام کرد...)»
3. وبلاگ «اینشتین و اسلام» که از وبلاگ های زنجیره ای جریان «فراترنالیسم» در ایران است با انتشار وصیّت نامه حمیدرضا پهلوی (م1371ش) فرزند رضاشاه، به ترویج آرای حزب منحرف قارداشلیق ترکیه پرداخته است.
با این مقدّمات سه گانه، چندین سوال از آقای سجّادی (ویراستار سابق و مستعفی دایره المعارف تشیّع!؟) پرسیده می شود که طبیعتاً پاسخ می خواهد نه توهین و افترا. آیا استناد مطالب دانشنامه ای به محتوای وبلاگی مجهول، منطبق با اصول روش تحقیق و سنّت دانشنامه نگاری است؟ آیا یک وبلاگ مشکوک با نویسنده ناشناس می تواند پشتیبان چنین ادّعاهای مهّم و بزرگی باشد؟ ادّعای مکاتبه محرمانه آلبرت اینشتین و آیت الله بروجردی؛ ارتباط امیرعباس هویدا و آیت الله بروجردی؛ ترجمه کتاب ضدّ بهاییت «کشف الحیل» توسط امیرعباس هویدا (نخست وزیر رژیم پهلوی که به طور جدّی، متّهم به بهاییگری و حمایت از آنان بود) آن هم به دستور آیت الله بروجردی و مطالعه کشف الحیل توسط اینشتین.
تبرئه چندین باره هویدا از گرایش به بهاییت در یک دایره المعارف شیعی چه معنایی دارد؟ نکند قرار بوده که با این مقدّمات، هویدا هم به عنوان چهره ای فراترنالیستی معرفی شود؟ شاید اگر جناب رسول جعفریان کاسه و کوزه این جریان را در دایره المعارف تشیّع به هم نمی ریخت، به زودی در ذیل مدخل «هویدا»، شاهد رونمایی از هویت فراترنالیستی نخست وزیر رژیم پهلوی هم بودیم. پرسش آخر اینکه بین چهره های سیاسی و فرهنگی رژیم پهلوی و جریان فراترنالیسم در ایران چه ارتباطی وجود دارد؟
دیگر مطالب مرتبط:
آیت الله ملاعلی قارپوزآبادی زنجانی و فراترنالیسم
اطلاعاتی تازه درباره مروّجان فراترنالیسم در ایران
پاسخ سیّداحمد سجّادی به یادداشت حسین عسکری
شعبان طاووسی (کابوک) و فراترنالیسم
پاسخ به شبهه فراترنالیسم درباره ازدواج